اهل بیت پیامبر
1 فروردين 1398برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : مریم سیفی

حرف هایست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرف هایست که برای نگفتن دارد.

خوش آمدید.

امیدوارم لحظات خوبی را در اینجا سپری کنید.

شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : مریم سیفی

پدید آورنده : سید بن طاووس ، صفحه 73
حدیث معراج

مرحوم سید ابن طاوس می گوید: کتابی از ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه بن عیاش دیدم که اسم آن کتاب «مقتضب الأثر فی إمامة الإثنی عشر» بود و در حدود چهل ورق داشت. در آن کتاب از پیامبر صلی الله علیه و آله روایاتی ذکر شده که در آنها به امامت ائمه دوازده گانه و اسامی آنها تصریح گردیده است.

از جمله صدرالائمه اخطب خطبای خوارزم موفق به احمدمکی در کتابش به سند خود از ابی سلیمان از رسول خدا روایت کرده که گفت: از رسول خدا شنیدم که می فرمود: آن شبی که مرا به معراج بردند خداوند جلیل به من فرمود: آمَنَ الرَّسوُلُ بِما اُنْزِلَ اِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» یعنی رسول به آن چه خدا بر او نازل کرد ایمان آورد. گفتم: مؤمنین نیز ایمان آوردند. فرمود: راست گفتی؛ ای محمد! در میان امت چه کسی را جای خود گذاشتی؟ عرض کردم: علی بن ابی طالب را.

فرمود: ای محمد! نظر کردم به سوی اهل زمین و از میان آنها تو را انتخاب کردم و از برای تو نامی از نام های خودم جدا کردم که هرکجا من یاد شوم تو هم با من یادشوی من محمودم تو محمد.

بعد بار دوم نظر کردم و از میان اهل زمین علی علیه السلام را برگزیدم و برای او نیز نامی از نام های خودم مشتق کردم من اعلی هستم او علی است؛ ای محمد! تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان دیگر از ذرّیه حسین علیه السلام را از نور خودم خلق کردم و ولایت شما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه نمودم هرکس پذیرفت پیش من از مؤمنان است و هرکس انکار کرد از کافران می باشد.

ای محمد! هرگاه بنده ای از بندگانم آن قدر مرا عبادت کند که اعضایش از هم بگُسَلد یا این که مثل مشک کهنه گردد بعد به سوی من آید در حالی که منکر ولایت شماست هرگز او را نمی آمرزم مگر این که به ولایت شما اقرار کند.

ای محمد! آیا دوست داری ایشان را ببینی؟

گفتم: بلی ای پروردگار!

فرمود: طرف راست عرش را نگاه کن. پس نظر کردم ناگهان دیدم علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و مهدی را در یک محل نورانی دور هم جمع اند؛ مهدی در میان آنها مانند کوکب و ستاره درخشانی بود.

فرمود: ای محمد! اینها حجت های مایند و این [مهدی] خونخواه عترت توست. ای محمد! عزت و جلالم اوست؛ [او] حجت لازم بر اولیای من و انتقام گیرنده از دشمنان من است.
حوض کوثر

علی بن ابی طالب علیه السلام گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من در سر حوض وارد شما هستم؛ تو ای علی! ساقی هستی؛ حسن رهنما؛ حسین امر کننده؛ علی بن الحسینْ فارط پیش رونده به سوی آب؛ محمد بن علی توزیع کننده؛ جعفر بن محمد سوق دهنده؛ موسی بن جعفر حسابگر دوستان و دشمنان و جلوگیری کننده از منافقان؛ علی بن موسی زینت کننده مؤمنان؛ محمد بن علی تعیین کننده درجات اهل بهشت؛ علی بن محمد خطیب شیعیان و تزویج کننده شیعیان با حورالعین؛ حسن بن علی چراغ اهل بهشت که از نور او استفاده می کنند و مهدی شفاعت کننده آنهاست در روز قیامت، آنجا که خداوند اجازه این کار را به کسی نمی دهد مگر بر کسی که بخواهد و از او راضی باشد.

سلمان محمدی گفت: به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم و ناگهان حسین علیه السلام را روی زانوی او دیدم. پیامبر چشمان و دهانش می بوسید و می فرمود: تو سیدْ فرزند سید و پدر ساداتی، تو امامْ فرزند امام و پدر امامانی، تو حجت خدا و فرزند حجت خدا و پدر حُجَج الهی هستی؛ نُه تن از صُلب تُواَند که نهمین آنها قائم آنهاست.

چنان که می بینم در روایات اهل تسنن نه تنها به تعداد دوازده گانه ائمه اطهار تصریح شده بلکه اسامی فرد فرد آنها نیز ذکر شده است.

* * *

درود و رحمت خدای بزرگ بر تو باد ای صاحب مقام عالی که بهترین افراد بشری؛ تو پیغمبر برگزیده هاشمی نسبی و به آن مفتخری؛ به سبب شما خدایمان ما را هدایت کرد و به وسیله تو امید رهایی از آتش دوزخ داریم و گروه خلفای شما دوازده تن شدند زیرا خدای بزرگ ایشان را بلند رتبه و پاک و پاکیزه از هر عیب نموده است. نجات می یابد آن کس که به ایشان تمسک جوید؛ هرکس دشمنی با ایشان نماید زیان کار گردد و دوازدهمی آنها که امام منتظر است به ظهور خود شیعیان تشنه دیدار را سیراب می نماید و خاندان شما آن برگزیدگانی هستند که مأمور اطاعت از ایشانیم و کسی که از ایشان اعراض کند در آتش دوزخ جاوید خواهد ماند.

 

 

دو شنبه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 9:10 ::  نويسنده : مریم سیفی

 پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) و اهل بیت او، زیباترین واژه و برترین مخلوقات، نزد مسلمانان جهانند

 
براى معرفى این نخبگان و صاحبان کمالات انسانى، فعالیت‌هاى فراوان و گوناگونى از صـدر اسلام تا کنون از سوى شیفتگان آنان (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) به روش‌هاى مختلف، مانند گفتارى، نوشتارى، نمایشى، فیلم‌سازى و تصویرى انجام شده است که هـمـه آنها نـشانگر عمق محبت و علاقه مردم به رهبران راستین خویش است.
 
بسیارى از پژوهشگران، دانشمندان و نویسندگان تلاش کرده‌اند تا پیامبر (ص) و اهل بیت وی را به هـر طریـق ممـکن بـه جـوامـع معرفى کنند.[آشنایی با بعثت پیامبر (ص)]
 
زیرا شناخت آن بزرگواران و آشنایى با سیره و شـیـوه زنـدگـانـى آنـان هـدایـت یـافـتـن و در مـسیـر درستى قرار گرفتن را ممکن خواهد ساخـت.
 
شناختن الگوهاى انسانى و شناساندن آنها به دیگران، زمینه را براى ایجاد محیطى آرام و عـارى از فـسـق و فسادو تحقق وعده‌هاى الهى در ایجاد جامعه امن اسلامى و برقرارى عدالت اجتماعى فراهم مى‌کند.
 
دستیابى به چنین مقصودى، راه‌هاى پرپیچ و خم و تنگناهایى را در پیش رو دارد کـه گـرچـه گذر از آنهاغیرممکن نیست، اما بسیار دشوار و توان فرسا است و مسؤولیت هـمـگـان، بـه ویـژه دانـشمندان، در رسیدن و رساندن جامعه به مقصد عالى و هدف نهایى، بسى سنگین و مرارت بار است.
 
خاندان عصمت
 
در مـیـان انسان‌ها، غیر از پیامبران و سفیران الهى که از جایگاه ویژه‌اى برخوردارند، برخى افراد یا خـانـدان‌ها به خاطر اتصال و انتساب به پیامبران و کسب فضایل و کمالات انسانى، نزد پروردگار مـتـعال به منزلت و مرتبه شایسته‌اى نایل شده و مشمول رحمت و برکت الهى قرار گرفته‌اند.
 
در قـرآن کـریـم نـیـز به برخى از آنان اشاره شده است، به عنوان مثال درباره اهل بیت ابراهیم خلیل الـرحمن (ع) مى‌فرماید: قالوااتعجبین من امر اللّه رحمت اللّه و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید.
 
امـا در میان آنان نیز اهل بیت پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) به مرتبه‌اى دست یافته‌اند که جز خود آن حضرت، کسى را شایستگى رسیدن به چنین فضایلى نبوده است.
 
اهل بیت پیامبر (ص) به مقام پاکى و پاکیزگى ناب نایل شده و سرآمد بشرگردیده‌اند.
 
خداوند منان با زیباترین بیان، آنان را در قرآن مجید مورد تقدیس و تکریم قرار داده و فرموده است:
 
همانا خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت هرگونه پلیدى و گناه را دور گرداند و شما را به بهترین پاکیزگی‌ پاک گرداند.
 
بیت پیامبر(ص)
 
بـراى نـبـى مکرم اسلام، حضرت محمد (ص) دو گونه بیت (خانه) وجود داشته است : یکى بیت زوجیت و دیگرى بیت نبوت و ولایت.
 
بـیت زوجیت آن حضرت در ارتباط با زندگى عادى ایشان با همسران و فرزندانشان بود. این بیت یـکـى نبود، بلکه به تعداد همسران مکرمه آن حضرت، متعدد بود و در قرآن مجید نیز با لفظ جمع بـیـوت آورده شـده اسـت.
 
هر یک از همسران مکرمه پیامبر(ص) خانه و زندگى جداگانه‌اى با آن حضرت داشتند که در ابـتـدا مـنـحـصـر در یـک خـانـه بـود، امـا در اواخر عمر آن حضرت، متعدد گردید.
 
در میان بـیـوت همسران پیامبر (ص) بیت خدیجه کبرى (س) مطبوع ترین و شیرین ترین محیط زندگى خانوادگى براى رسول گرامى اسلام بود.
 
امـا بـیـت نـبوت و ولایت منحصر بود در خانه‌اى که دختر آن حضرت، فاطمه زهرا(س) به اتفاق همسرش امام على (ع) و حسنین (ع) در آن زندگى مى‌کردند؛ یعنى بیت طهارت و عصمت.
 
مـخـاطـبـان آیـه تـطـهـیر نیز همین دسته‌اند، یعنى اهل بیت نبوت و ولایت و بیت عصمت و طـهـارت. بـنابراین، بیت نبوت و ولایت ساکنانى دارد که والاترین وشایسته‌ترین انسان‌ها بوده و مورد تقدیس و تطهیر الهى قرار گرفته‌اند.
 
آنان عبارتند از:
پـیـامبر اسلام، حضرت محمد (ص) که کلام و کتاب خداوند منان در بیت ایشان نازل شده و از زبان آن حضرت به دیگران ابلاغ گردیده است 
امام على بن ابى طالب (ع) که داماد و جانشین پیامبر (ص) و ولى امر امت اسلامى است 
فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر اکرم (ص) که محبوب ترین فرد نزد آن حضرت بود 
سبط اکبر پیامبر، حضرت امام حسن مجتبى (ع ) 
سبط اصغر پیامبر، حضرت امام حسین (ع )
 
این پنج تن، معدن وحى و مظهر پاکیزگى‌اند، زیرا پیامبر پرورش یافته خدا از طریق جبرئیل امین است و چهار نفر دیگر، پرورش یافته دامن پر مهر پیامبر اسلام (ص) هستند.
 
از مـیان صحابه و نزدیکان پیامبر اکرم (ص) بسیارى براین مساله گواهى داده‌اند و شان نزول این آیـه را پـنج تن آل عبا (ع) دانسته‌اند.
 
پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع)
 
از پـیامبر اکرم (ص) روایات فراوانى درباره مقام و منزلت اهل بیتش از طریق اهل سنت و شیعیان نـقـل شـده است که بیان کننده شایستگى آن حضرات براى امامت و تصدى امر خلافت اسلامى و لـزوم تـمـسـک امت به آنان است.
 
مـن دو چـیـز گـرانبها در میان شما به یادگار مى‌گذارم. مادامى که به آن دو متمسک باشید هرگز گمراه نخواهید بود (آن دو عبارتند از): کتاب خدا که دستاویز محکمى است که از آسمان به سوى زمین امتداد پیدا کرده است وعترت من که اهل بیت من مى‌باشند.
 
این دو هیچ گاه از هم جـدا نـخـواهـند شد تاآن گاه که در حوض (کوثر) به من ملحق گردند. بنگرید پس از من با این دوچگونه رفتار خواهید کرد.
 
کـلام پیامبر(ص) کلام خدا است، زیرا سخن او نورى است که از جانب خداوند منان بر قلب پاکش تابیده و بر زبانش جارى گردیده است.
 
اهل بیت و امامان معصوم (ع)
 
واژه اهـل بـیـت و واژه امامت یا امامان ارتباطى عینى و مفهومى مطابقى بایکدیگر دارند.
 
گرچه به تمام خاندان، ذریه‌ها و نسل پیامبر اکرم (ص)به ویژه اولاد و احفاد حضرت فـاطـمـه زهـرا(س) واژه اهـل بـیـت به طور عام اطلاق مى شود و مردم آنان را از زمان پیامبر اکرم (ص) تا زمان ما با چنین عنوانى خطاب مى کنند، اما منظور از اهل بیت، به طور خاص عبارت اسـت از:
 
حـضـرت فـاطـمـه زهـرا، امـام على بن ابى طالب و یازده امام معصوم (ع ) از نسل آن دو بزرگوار، که آخرین آنان قائم آل محمد(عج) و مهدى موعود است که جهان را پس از آن که ظلم و جـور فـرا گـرفـت، از عـدل و قسط پر خواهد کرد و حکومت الهى را در سراسر جهان برپا خواهدنمود.
 
این موضوع از اصول مسلم دین ما است و به اقرار فریقین، پیامبر اسلام (ص) آن را پیش بینى و از آن پیش گویى فرموده است.
 
آن حضرت در جایى فرموده است: من، على، حسن، حسین و نه نفر از فرزندان حسین، پاک و معصوم مى‌باشیم.
 
در جاى دیگر مى فرماید: جـانـشـیـنـان و اوصیاى من و حجت‌هاى خدا بر خلق، پس از من دوازده نفرند که نخستین آنان برادرم و آخرین آنها فرزندم مى‌باشد.
 
منظور از معصومین و خاندان عصمت (ع) عبارت است از:
محمد بن عبدالله (ص) 
على بن ابى طالب (ع) 
فاطمه، دختر رسول اللّه (ص) 
حسن بن على (ع) 
حسین بن على (ع) 
على بن حسین (ع) 
محمد بن على (ع) 
جعفر بن محمد(ع) 
موسى بن جعفر(ع) 
على بن موسى (ع) 
 محمد بن على (ع) 
على بن محمد(ع) 
حسن بن على (ع) 
حجت بن الحسن، قائم آل محمد(ص)
دو شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 9:9 ::  نويسنده : مریم سیفی

 الإمام عليّ عليه‏السلام :  إنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله أخَذَ بِيَدِ حَسَنٍ وحُسَينٍ فَقالَ : مَن أحَبَّني وأحَبَّ هذَينِ وأباهُما واُمَّهُما كانَ مَعي في دَرَجَتي يَومَ القِيامَةِ   . 

 
 امام على عليه‏السلام:  رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دست حسن و حسين را گرفت و فرمود: هر كه مرا و اين دو و پدر و مادر اين دو را دوست داشته باشد، روز قيامت در كنارم هم درجه من خواهد بود. 
 
 
  عنه عليه‏السلام :  عَنِ النَّبِيِّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قالَ : أنَا وفاطِمَةُ وحَسَنٌ وحُسَينٌ مُجتَمِعونَ ومَن أحَبَّنا يَومَ القِيامَةِ ، نَأكُلُ ونَشرَبُ حَتّى يُفَرَّقَ بَينَ العِبادِ . فَبَلَغَ ذلِكَ رَجُلاً مِنَ النّاسِ ، فَسَأَلَ عَنهُ فَأَخبَرتُهُ فَقالَ : كَيفَ بِالعَرضِ وَالحِسابِ ؟ فَقُلتُ لَهُ : كَيفَ كانَ لِصاحِبِ ياسينَ بِذلِكَ حينَ اُدخِلَ الجَنَّةَ مِن ساعَتِهِ ؟  
 
 امام على عليه‏السلام:  از قول پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: من و فاطمه و حسن و حسين و دوستداران ما در روز قيامت، گرد هم مى‏آييم و مى‏خوريم و مى‏آشاميم، تا زمانى كه حساب‏رسى بندگان تمام شود. اين خبر به گوش يكى از مردم رسيد و درباره آن سؤال كرد و من خبر را براى او گفتم. او گفت: پس عرضه اعمال و حساب‏رسى چه مى‏شود؟ من به او گفتم: اين امر براى صاحب ياسين   چگونه بود، حال آن كه در دم به بهشت مى‏رفت؟ 
 
 
  رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  يَرِدُ عَلَيَّ الحَوضَ أهلُ بَيتي ومَن أحَبَّهُم مِن اُمَّتي كَهاتَينِ ـ يَعنِي السَّبّابَتَينِ ـ   . 
 
 پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  اهل بيت من و كسانى از امّت من كه آنان را دوست دارند مانند اين دو ـ يعنى دو انگشت اشاره كه در پهلوى هم قرار گرفته باشند ـ در كنار حوض كوثر بر من وارد مى‏شوند. 
 
 
  عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  مَن أحَبَّني وأهَلَ بَيتي كُنّا نَحنُ وهُوَ كَهاتَينِ ـ وأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسطى ـ   . 
 
 پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  هر كه من و اهل بيتم را دوست داشته باشد، ما و او مانند اين دو ـ حضرت انگشت اشاره و ميانه خود را نشان داد ـ خواهيم بود. 
 
 
  عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ فِي اللّه‏ِ حُشِرَ مَعَنا وأدخَلناهُ مَعَنَا الجَنَّةَ   . 
 
 پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  هر كه ما اهل بيت را به خاطر خدا دوست داشته باشد، با ما محشور شود و او را با خود به بهشت بريم. 
 
 
  عنه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا يَومَ القِيامَةِ ، ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَرًا لَحَشَرَهُ اللّه‏ُ مَعَهُ   . 
 
 پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :  هر كه ما را دوست بدارد، روز قيامت با ما خواهد بود. انسان حتى اگر سنگى را دوست بدارد، خداوند او را با همان سنگ محشور مى‏كند. 
 
 
  أبو ذَرٍّ :  قُلتُ : يا نَبِيَّ اللّه‏ِ ، إنّي اُحِبُّ أقوامًا ما أبلُغُ أعمالَهُم . فَقالَ : يا أبا ذَرٍّ ، المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ ولَهُ مَا اكتَسَبَ . قُلتُ : فَإِنّي اُحِبُّ اللّه‏َ ورَسولَهُ وأهلَ بَيتِ نَبِيِّهِ . قالَ : فَإِنَّكَ مَعَ مَن أحبَبتَ   . 
 
 ابوذر: عرض كردم:  اى پيامبر خدا، من مردى را دوست دارم، اما در اعمالشان به پاى آنها نمى‏رسم. حضرت فرمود: اى ابوذر، آدمى با كسى محشور مى‏شود كه دوستش مى‏دارد و نتيجه عمل خود را مى‏بيند. عرض كردم: من خدا و رسول خدا و اهل بيت پيامبرش را دوست دارم. فرمود: پس تو با همان كسى محشور مى‏شوى كه دوست دارى. 
 
 
  الإمام الحسين عليه‏السلام :  مَن أحَبَّنا لِلدُّنيا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنيا يُحِبُّهُ البَرُّ وَالفاجِرُ ، ومَن أحَبَّنا للّه‏ِِ كُنّا نَحنُ وهُوَ يَومَ القِيامَةِ كَهاتَينِ ـ وأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسطى ـ   . 
 
 امام حسين عليه‏السلام:  هر كه ما را به خاطر دنيا دوست بدارد، [بايد بداند كه ]دنيادار را خوب وبد دوست‏دارند و هركس‏ما را براى خدا دوست بدارد، ما و او در روز قيامت‏مانند اين دو خواهيم بود ـ وانگشت اشاره وميانه خود را نشان داد ـ . 
 
 
  عنه عليه‏السلام :  مَن أحَبَّنا للّه‏ِِ وَرَدنا نَحنُ وهُوَ عَلى نَبِيِّنا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هكَذا ـ وضَمَّ إصبَعَيهِ ـ ومَن أحَبَّنا لِلدُّنيا فَإِنَّ الدُّنيا تَسَعُ البَرَّ وَالفاجِرَ   . 
 
 امام حسين عليه‏السلام:  هر كه ما را به خاطر خدا دوست بدارد، من و او اين چنين ـ حضرت دو انگشت خود را به هم چسباند ـ بر پيامبرمان صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وارد خواهيم شد و هر كه ما را به خاطر دنيا دوست بدارد (بداند كه) دنيا، نيكوكار و بدكار را در بر مى‏گيرد. 
 
 
  عنه عليه‏السلام :  مَن أحَبَّنا لا يُحِبُّنا إلاّ للّه‏ِِ جِئنا نَحنُ وهُوَ كَهاتَينِ ـ وقَدَّرَ بَينَ سَبّابَتَيهِ ـ ، ومَن أحَبَّنا لا يُحِبُّنا إلاّ لِلدُّنيا فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البَرَّ وَالفاجِرَ   . 
 
 امام حسين عليه‏السلام:  هر كه ما را دوست بدارد و اين محبّت او جز به خاطر خدا نباشد [در روز قيامت] ما و او مانند اين دو ـ حضرت دو انگشت اشاره‏اش را به موازات هم قرار داد ـ وارد مى‏شويم و هر كه ما را دوست بدارد و اين محبّت او جز براى دنيا نباشد [بايد بداند كه] هرگاه برپا كننده عدالت قيام كند، عدالت و دادگرى او شامل نيكوكار و بدكار خواهد شد. 
 
 
  الإمام زين العابدين عليه‏السلام :  قَصيرَةٌ مِن طَويلَةٍ   : مَن أحَبَّنا لا لِدُنيا يُصيبُها مِنّا ، وعادى عَدُوَّنا لا لِشَحناءَ كانَت بَينَهُ وبَينَهُ ، أتَى اللّه‏َ يَومَ القِيامَةِ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وإبراهيمَ وعَلِيٍّ عليهماالسلام   . 
 
 امام سجاد عليه‏السلام:  سخن كوتاه : هركس ما را دوست بدارد، اما نه به خاطر آن كه از قِبَل ما به دنيايى برسد و دشمن ما را دشمن بدارد، ليكن نه به سبب كينه‏اى كه ميان آن دو است، روز قيامت به همراه محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ابراهيم و على عليهماالسلامبه پيشگاه خدا در آيد. 
 
 
  بُرَيدُ بنُ مُعاوِيَةَ العِجلِيُّ :  كُنتُ عِندَ أبي جَعفَرٍ عليه‏السلام إذ دَخَلَ عَلَيهِ قادِمٌ مِن خُراسانَ ماشِيًا ، فَأَخرَجَ رِجلَيهِ وقَد تَغَلَّفَتا وقالَ : أما وَاللّه‏ِ ، ما جاءَ بي مِن حَيثُ جِئتُ إلاّ حُبُّكُم أهلَ البَيتِ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه‏السلام : وَاللّه‏ِ ، لَو أحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّه‏ُ مَعَنا ، وهَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ   . 
 
 بُريد بن معاويه عجلى:  در خدمت حضرت باقر عليه‏السلام بودم كه مردى بر او وارد شد كه با پاى پياده از خراسان آمده بود. او دو پاى خود را كه پوست انداخته بودند، نشان داد و عرض كرد: به خدا قسم كه مرا چيزى جز محبّت شما اهل بيت از خراسان به اين جا نكشاند. حضرت باقر عليه‏السلام فرمود: به خدا قسم، اگر حتى سنگى ما را دوست داشته باشد، خداوند او را با ما محشور مى‏كند. مگر دين چيزى جز محبّت است. 
 
 
  الإمام الصادق عليه‏السلام :  مَن أحَبَّنا لَم يُحِبَّنا لِقَرابَةٍ بَينَنا وبَينَهُ ولا لِمَعروفٍ أسدَيناهُ إلَيهِ ، إنَّما أحَبَّنا للّه‏ِِ ولِرَسولِهِ ، فَمَن أحَبَّنا جاءَ مَعَنا يَومَ القِيامَةِ كَهاتَينِ ـ وقَرَنَ بَينَ سَبّابَتَيهِ ـ   . 
 
 امام صادق عليه‏السلام:  هركس ما را دوست بدارد، نه به خاطر قرابتى كه ميان ما و اوست و يا به خاطر خوبى و احسانى كه به او كرده‏ايم، بلكه فقط به خاطر خدا و رسول او ما را دوست بدارد، در روز قيامت با ما مانند اين دو ـ حضرت دو انگشت اشاره خود را به هم نزديك كرد ـ وارد خواهد شد. 
 
 
  يوسُفُ بنُ ثابِتِ بنِ أبي سَعيدَةَ عَن أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام أنَّهُم قالوا حينَ دَخَلوا عَلَيهِ :  ‏ 
 إنَّما أحبَبناكُم لِقَرابَتِكُم مِن رَسولِ‏اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ولِما أوجَبَ اللّه‏ُ عَزَّوجَلَّ مِن حَقِّكُم ، ما أحببَناكُم لِلدُّنيا نُصيبُها مِنكُم إلاّ لِوَجهِ اللّه‏ِ وَالدّارِ الآخِرَةِ ، ولِيَصلُحَ لاِمرِىٍ?مِنّا دينُهُ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام : صَدَقتُم صَدَقتُم ، ثُمَّ قالَ : مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا ـ أو جاءَ مَعَنا ـ   يَومَ القِيامَةِ هكَذا ـ ثُمَّ جَمَعَ بَينَ السَّبّابَتَينِ ـ   . 
 
 يوسف بن ثابت بن ابى سعيدة:  آنان هنگامى كه بر حضرت صادق عليه‏السلاموارد شدند عرض كردند: ما شما را فقط به خاطر خويشاوندى با رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و به خاطر حقى كه خداوند عز و جل برايتان واجب فرموده است، دوست مى‏داريم. ما شما را براى اين دوست نمى‏داريم كه از قِبَلتان به دنيايى برسيم، بلكه فقط به خاطر خدا و قيامت و براى اين كه هريك از ما دينش را درست كرده باشد، دوست داريم. حضرت فرمود: راست مى‏گوييد، راست مى‏گوييد. سپس فرمود: هركه ما را دوست داشته باشد در روز قيامت اين چنين ـ دو انگشت اشاره‏اش را در كنار هم گذاشت ـ با ما خواهد بود. 
 
 
  الحَكَمُ بنُ عُتَيبَةَ :  بَينا أنَا مَعَ أبي جَعفَرٍ عليه‏السلاموَالبَيتُ غاصٌّ بِأَهلِهِ إذ أقبَلَ شَيخٌ يَتَّكِئُ عَلى عَنَزَةٍ   لَهُ حَتّى وَقَفَ عَلى بابِ البَيتِ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يَا بنَ رَسولِ اللّه‏ِ ورَحمَةُ اللّه‏ِ وبَرَكاتُهُ ، ثُمَّ سَكَتَ ، فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه‏السلام : وعَليكَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّه‏ِ وبَرَكاتُهُ . 
 ثُمَّ أقبَلَ الشَّيخُ بِوَجهِهِ عَلى أهلِ البَيتِ وقالَ : السَّلامُ عَلَيكُم ، ثُمَّ سَكَتَ حَتّى أجابَهُ القَومُ جَميعًا ورَدّوا عَلَيهِ السَّلامَ ، ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه‏السلامثُمَّ قالَ : يَا بنَ رَسولِ اللّه‏ِ ، أدنِني مِنكَ جَعَلَنِي اللّه‏ُ فِداكَ ، فَوَاللّه‏ِ إنّي لاَُحِبُّكُم واُحِبُّ مَن يُحِبُّكُم ، ووَاللّه‏ِ ما اُحِبُّكُم واُحِبُّ مَن يُحِبُّكُم لِطَمَعٍ في دُنيا ، وَ (اللّه‏ِ) إنّي لاَُبغِضُ عَدُوَّكُم وأبرَأُ مِنهُ ، ووَاللّه‏ِ ما اُبغِضُهُ وأبرَأُ مِنهُ لِوَترٍ   كانَ بَيني وبَينَهُ ، وَاللّه‏ِ إنّي لاَُحِلُّ حَلالَكُم ، واُحَرِّمُ حَرامَكُم ، وأنتَظِرُ أمَرَكُم ، فَهَل تَرجو لي جَعَلَنِي اللّه‏ُ فِداكَ ؟ 
 فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه‏السلام : إلَيَّ إلَيَّ ، حَتّى أقعَدَهُ إلى جَنبِهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا الشَّيخُ ، إنَّ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلام أتاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَن مِثلِ الَّذي سَأَلتَني عَنهُ فَقالَ لَهُ أبي عليه‏السلام : إن تَمُت تَرِد عَلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وعَلى عَلِيٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ ، ويَثلَج قَلبُكَ ، ويَبرُد فُؤادُكَ ، وتَقَرَّ عَينُكَ ، 
 وتُستَقبَل بِالرَّوحِ وَالرَّيحانِ مَعَ الكِرامِ الكاتِبينَ لَو قَد بَلَغَت نَفسُكَ هاهُنا ـ وأهوى بِيَدِهِ إلى حَلقِهِ ـ وإن تَعِش تَرَ ما يُقِرُّ اللّه‏ُ به عَينَكَ ، وتَكونُ مَعَنا فِي السَّنامِ الأَعلى . 
 (فَ)قالَ الشَّيخُ : كَيفَ قُلتَ يا أبا جَعفَرٍ ؟ فَأَعادَ عَلَيهِ الكَلامَ ، فَقالَ الشَّيخُ : اللّه‏ُ أكبَرُ يا أبا جَعفَرٍ ، إن أنَا مُتُّ أرِد عَلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وعَلى عَلِيٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ وعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليهم‏السلام ، وتَقَرَّ عَيني ، ويَثلَج قَلبي ، ويَبرُد فُؤادي ، وأُستَقبَل بِالرَّوحِ وَالرَّيحانِ مَعَ الكِرامِ الكاتِبينَ لَو قَد بَلَغَت نَفسي إلى هاهُنا ، وإن أعِش أرَ ما يُقِرُّ اللّه‏ُ بِهِ عَيني فَأَكونَ مَعَكُم فِيالسَّنامِ الأَعلى ! ثُمَّ أقبَلَ الشَّيخُ يَنتَحِبُ ، يَنشِجُ ها ها ها حَتّى لَصِقَ بِالأَرضِ ، وأقبَلَ أهلُ البَيتِ يَنتَحِبونَ ويَنشِجون لِما يَرَونَ مِن حالِ الشَّيخِ ، وأقبَلَ أبو جَعفَرٍ عليه‏السلاميَمسَحُ بِإِصبَعِهِ الدَّموعَ مِن حَماليقِ   عَينَيهِ ويَنفُضُها . 
 ثُمَّ رَفَعَ الشَّيخُ رَأسَهُ ، فَقالَ لِأَبي جَعفَرٍ عليه‏السلام : يَا بنَ رَسولِ اللّه‏ِ ، ناوِلني يَدَكَ جَعَلَنِي اللّه‏ُ فِداكَ . فَناوَلَهُ يَدَهُ ، فَقَبَّلَها ووَضَعَها عَلى عَينَيهِ وخَدِّهِ ، ثُمَّ حَسَرَ   عَن بَطنِهِ وصَدرِهِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلى بَطنِهِ وصَدرِهِ، ثُمَّ قامَ فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكُم . 
 وأقبَلَ أبو جَعفَرٍ عليه‏السلام يَنظُرُ في قَفاهُ وهُوَ مُدبِرٌ ، ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ عَلَى القَومِ فَقالَ : مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى رَجُلٍ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَليَنظُر إلى هذا . 
 فَقالَ الحَكَمُ بنُ عُتَيبَةَ : لَم أرَ مَأتَمًا قَطُّ يُشبِهُ ذلِكَ المَجلِسَ   . 
 
 حكم بن عتيبة:  من در خدمت حضرت باقر عليه‏السلام بودم و اتاق از جمعيت پر بود. ناگاه پيرمردى تكيه زنان بر عصاى خود آمد و جلو در اتاق ايستاد و گفت: السلام عليك يابن رسول اللّه‏ و رحمة اللّه‏ و بركاته و ساكت شد. حضرت باقر عليه‏السلامجواب داد: وعليك السلام و رحمة اللّه‏ و بركاته . 
 پيرمرد سپس رو به جمعيت داخل اتاق كرد و گفت: السلام عليكم و خاموش شد. تا اين كه آن جمعيت همگى جواب سلام او را دادند. او آن گاه رو به حضرت باقر عليه‏السلام كرد و گفت: يابن رسول اللّه‏، خدا مرا فدايت كند، مرا نزديك خود بنشان؛ زيرا كه به خدا سوگند، من، شما و دوستداران شما را دوست دارم. به خدا قسم، من، شما و دوستداران شما را براى طمع در دنيا دوست ندارم. به خدا قسم من از دشمن شما نفرت دارم و از او بيزارم. به خدا قسم، نفرت و بيزارى من از او به خاطر اين نيست كه ميان من و او كينه و عداوتى باشد. به خدا قسم من آن چه را شما حلال شماريد، حلال مى‏شمارم و آن چه را شما حرام دانيد، حرام مى‏دانم و منتظر امر (حكومت) شما هستم. فدايت شوم، آيا با چنين وضعى براى من اميد (رستگارى و نجات) دارى؟ 
 حضرت‏باقر عليه‏السلام فرمود: جلوتر بيا، جلوتر بيا. تا اين كه حضرت، او راپهلوى خود نشاند، سپس فرمود: اى شيخ، مردى نزد پدرم على بن الحسين عليه‏السلامآمد و از او همين سؤالى را كرد كه تو از من پرسيدى و پدرم به او فرمود: تو اگر از دنيا بروى بر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بر على و حسن و حسين و على بن الحسين وارد خواهى شد و قلبت شاد و دلت خنك و ديدگانت روشن خواهد شد و آن گاه كه نفست به اين جا ـ حضرت با دست خود به گلويش اشاره فرمود ـ رسد، كرام الكاتبين با شور و شادى به استقبالت خواهند آمد و اگر زنده بمانى، شاهد چيزى خواهى بود [قيام قائم و حكومت اهل بيت] كه خداوند با آن، ديدگانت را روشن گرداند و با ما در عالى ترين مراتب خواهى بود. 
 پيرمرد گفت: چه فرمودى اى ابوجعفر؟ حضرت سخن خود را برايش تكرار كرد. پيرمرد گفت: اللّه‏ اكبر، اى ابو جعفر، اگر از دنيا بروم بر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بر على و حسن و حسين و على بن الحسين عليه‏السلاموارد خواهم شد و ديدگانم روشن و قلبم شاد و دلم خنك خواهد گشت و آن گاه كه نفسم به اين جا رسد، كرام الكاتبين با شور و شادى به استقبالم خواهند آمد و اگر زنده بمانم شاهد چيزى خواهم بود كه خداوند به سبب آن چشم مرا روشن گرداند و با شما در عاليترين مراتب باشم؟! پيرمرد سپس با آواى بلند گريست و هق هق كنان اشك ريخت تا جايى كه به زمين چسبيد. حاضران در خانه نيز، با ديدن حال پيرمرد، بلند بلند گريستند و هق هق كنان اشك ريختند. حضرت باقر عليه‏السلام پيش آمد و با انگشت خود اشكهاى او را از پلكهايش پاك مى‏كرد و به زمين مى‏ريخت. 
 پيرمرد سپس سرش را بلند كرد و به حضرت باقر عليه‏السلام عرض كرد: يابن رسول اللّه‏، فدايت شوم، دستت را به من بده. حضرت دست خود را به او داد. پيرمرد آن را بوسيد و بر ديده و گونه خود نهاد؛ سپس پيراهن خود را از روى شكم و سينه‏اش كنار زد و دست حضرت را بر شكم و سينه خود نهاد و آن گاه برخاست و خداحافظى كرد و رفت. 
 حضرت باقر عليه‏السلام به پشت سر او نگاه مى‏كرد. سپس رو به جمعيت كرد و فرمود: هركه دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببيند به اين مرد بنگرد. 
 حكم بن‏عيينه گويد: من در عمرم مجلس عزايى‏مانند آن مجلس نديدم.

 کافی به اِسنادش از سلیم بن قیس هلالی آورده است که گفت شنیدم امیر المومنین علیه السلام می گفت و کلام حضرت را بیان داشت تا آنجا که فرمود: بر رسول خدا (ص) هيچ آيه قرآنى نازل نمى‏شد جز اينكه برايم مى‏خواند و ديكته مى‏كرد و به خط خود مى‏نوشتم و تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من مى‏آموخت، و از خدا خواست كه به من فهم و نيروى حفظ عطا كند، پس از آن هنگام  كه این دعا را در حق من نمود، من هیچ آيه‏ اى از قرآن یا علمى را كه به من املاء می كرد و می نوشتم، فراموش نكردم. و هيچ علمى از آنچه خدایش تعلیم نموده بود در باره حلال و حرام و امر و نهى كه بود يا مى‏باشد باقی نماند مگر اینکه به من تعلیم فرمود و هيچ كتاب نازل بر يكى از پيغمبران پيش از خود در باره طاعت و معصيت نماند مگر اینکه به من آموخت، و من همه را حفظ كردم و يك حرفش را از يادم نرفت، سپس دستش را بر سينه من نهاد و از خدا خواست كه دلم را پر از علم و فهم و حكمت و نور نمايد، پس من گفتم: اى پيغمبر خدا، پدر و مادرم به فدایت، از آن وقت كه آن دعا را در باره من كردى چيزى فراموش نكرده ام و آنچه هم ننوشته ام از من فوت نشده است، آيا پس از اين بيم فراموشى برايم دارى؟ فرمود: نه، من از فراموشى و نادانى نسبت به تو بيمى ندارم.

 
این روایت را عیاشی در تفسیرش و صدوق در اکمال الدین نیز با تفاوت اندکی در الفاظ  آورده اند.
 
و صدوق در پایان آن اضافه دارد که : و همانا پروردگارم به من خبر داده است که این دعا را برای من در حق تو و شریکانت که پس از تو می آیند استجابت نموده است. پس گفتم : یا رسول الله چه کسانی شریکان من بعد از من هستند؟ فرمود: کسانی که خدا آنها را قرین خود و من قرار داده و فرموده است : اطاعت نمایید از خدا و رسول و اولی الامر از خودتان. پس گفتم : آنها کیانند؟ گفت : اوصیای من تا آن هنگام در حوض بر من وارد شوند همه آنها هدایت کنندگان و هدایت شدگان هستند و هر که آنها را واکذارد بدانها زیانی نمی رسد. آنها با قرآنند و قرآن با آنهاست از آنها جدا نمی شود و از او جدا نمی شوند. به وسیله آنها امت من یاری می شوند و به واسطه آنها باران می باردو به واسطه آنها بلا از امت من دفع می شودو به واسطه آنها دعایشان مستجاب می گردد. پس گفتم یا رسول الله آنها را برایم نام ببر. پس گفت : این پسرم و دستش را بر سر حسن گذاشت سپس این پسرم و دستش را بر سر حسین گذاشت سپس پسری از او که به او علی گفته می شود و در زمان حیات تو متولد می شود پس از طرف من به او سلام کن سپس بقیه دوازده نفر از فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله) پس گفتم : پدر و مادرم به فدایت آنها را برایم نام ببر پس آنها را یک به یک برایم نام برد پس امیرالمومنین خطاب به من فرمود- به خدا سوگند اى اخا بني هلال- در بین ایشان مهدىّ امت محمد است كه زمين را از عدل و داد آكنده سازد همچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد،و به خدا سوگند من كسانى را كه در ميان ركن و مقام با او بيعت كنند مى‏شناسم و اسامى پدران و قبائلشان را نيز مى‏دانم.
 
و کافی به اسنادش از امام باقر عليه السلام نقل نموده است که فرمود: هيچ كس از مردم ادعا نکرد كه تمام قرآن را چنان كه نازل شده، جمع كرده است، مگر دروغگو و كسى آن را چنان كه خدا فرستاده، جمع و نگهدارى نكرده‏ است مگر على بن ابى طالب و امامان پس از وى عليهم السلام. و باز به اسنادش از آن حضرت نقل نموده که فرمود: جز اوصياء پيغمبر كسى را نرسد كه ادعا كند تمام قرآن از ظاهر و باطنش نزد اوست. و به اسنادش از در تفسير قول خداى عز و جل: «بلكه آن آياتى است روشن، در سينه كسانى كه علم به آنها داده شده» فرمود: آنها ائمه علیهم السلام هستند.
 
و به اسنادش از امام صادق عليه السّلام نقل نموده است که ميفرمود: من زاده رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله هستم و من عالم بر کتاب خدای تعالی هستم  درآنست آغاز خلقت و آنچه تا روز قيامت رخ دهد و خبر آسمان و زمين و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و آينده، تمام اينها را ميدانم چنان كه بكف دست خود مينگرم، همانا خدا ميفرمايد: در قرآنست بيان آشكار هر چيز.
 
می گویم : ولادت مورد اشاره در این روایت (که حضرت می فرمایند من زاده رسول الله هستم) شامل می شود ولادت جسمانی و روحانی را، چه علم حضرت به رسول الله باز می گردد همانگونه که نسبش بدان حضرت باز می گرددو او وارث علم پیامبر است همانگونه که وارث مالش است، و به خاطر این فرمود و من کتاب خداوند متعال را می دانم و در آن چه و چه است یعنی و من عالم به تمامی آن هستم
 
و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : کتاب خدا در آن اخبار گذشتگان، سرنوشت آيندگان، و فیصله دهنده اختلاف های شماست، و ما از آن باخبريم.
 
و به اسنادش از آن حضرت نقل می نماید که : ما راسخان در علم هستیم و ما به تاویل قرآن عالمیم.
 
و در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود : ما اهل بیت از همگان ممتاز هستیم به اینکه پیوسته خدا در بین ما کسی را مبعوث می کند که کتابش را از اول تا آخر می داند. و در نزد ما از حلال الهی و حرام آن چیزهایی است که ما توان کتمان آنها را داریم ولی نمی توانیم برای دیگری نقل کنیم .
 
و در روایتی از علومی که به ما عطا شده تفسیر قرآن و احکام آن است اگر چنانچه کسی که گنجایش داشته باشد یا شخص مورد اطمینانی را می یافتیم قطعا می گفتیم و خدا یاری کننده است.
 
و نیز در تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل می نماید که : همانا خدا ولايت ما اهل بيت را قطب قرآن و قطب همه كتابهاى آسمانى قرار داده است؛ محكمات قرآن برگرد آن مى‏گردد، و بدان، کتابها ارزش یافته اند و ایمان از آن آشکار می گردد. و رسول الله صلی الله علیه و آله امر نمود که به قرآن و آل محمد علیهم السلام اقتدا شود.
 
و آن هنگامی است که در آخر خطبه ای که ایراد نمود فرمود: من در میان شما دو امانت گرانبها و سنگین (ثقلین) باقی می گذارم اما امانت بزرگتر کتاب پروردگارم است. اما امانت کوچکتر عترت من اهل بیتم هستند پس در حفظ این دو امانت من بکوشید که گمراه نشوید مادامی که بدانها تمسک بجویید.
 
کافی به اسنادش از زيد شحام آورده که: قتادة بن دعامه [يكى از مفسران بزرگ اهل سنّت‏] خدمت امام باقر عليه السّلام شرفياب شد. حضرت به او فرمود: اى قتاده! تو فقيه اهل بصره هستى؟ عرض كرد: اين گونه مى‏پندارند. امام باقر عليه السّلام فرمود: به من خبر رسيده تو قرآن تفسير مى‏كنى؟ قتاده گفت: آرى. امام باقر عليه السّلام فرمود: از روى علم و آگاهى تفسير مى‏كنى.
 
يا از روى نادانى؟ قتاده عرض كرد: خير، شايد از روى دانايى. امام باقر عليه السّلام فرمود: اگر از سر آگاهى تفسير مى‏كنى پس تو براى خود كسى هستى و من از تو پرسشى مى‏كنم. قتاده گفت: بپرسيد. امام عليه السّلام فرمود: به من بگو منظور از اين آيه سوره سبأ: ... وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ چيست؟ قتاده گفت: اين آيه در باره كسى است كه از خانه خود به قصد زيارت خانه كعبه خارج شود و با خود توشه و مركب حلال بردارد و كرايه‏اش را از مال حلال بپردازد، اين همان كسى است كه در امان و آسايش است تا بازگشت به خانه خويش.
 
امام باقر عليه السّلام فرمود: اى قتاده! تو را بخدا سوگند مى‏دهم آيا اين را هم مى‏دانى كه چه بسا مردى با توشه و مركب و كرايه حلال از خانه خويش به قصد زيارت خانه خدا خارج شود و به راهزن گرفتار آيد آن گونه كه هزينه راه او را بربايند و چنان او را بزنند كه به هلاكت رسد؟ قتاده پاسخ داد: بخدا سوگند آرى. امام عليه السّلام فرمود: واى بر تو اى قتاده، اگر قرآن را از پيش خود تفسير كنى كه در اين صورت هم خود هلاك گشته‏اى و هم ديگران را به هلاكت كشانده‏اى، و اگر اين تفسير را از مردم گرفته‏اى باز هم خود به هلاكت رسيده‏اى‏ وايشان را هم به هلاكت رسانده‏اى، واى بر تو اى قتاده، اين آيه در حق كسى است كه با توشه و مركب و كرايه حلال به قصد زيارت كعبه برون آيد و به حق ما آشنا باشد و در دل، عشق ما را داشته باشد چنان كه خداوند مى‏فرمايد: ... فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ ... و مقصود ابراهيم عليه السّلام زيارت كعبه نبود و گر نه مى‏گفت: «اليه». پس بخدا سوگند ماييم مقصود از دعاى ابراهيم عليه السّلام كه هر كه در دل هواى ما كند حج او پذيرفته است و الّا خير.
 
اى قتاده! هر كس چنين باشد در روز رستاخيز از عذاب دوزخ ايمن باشد. قتاده گفت: از همين رو من هم آيه را اين چنين تفسير نمى‏كنم. امام عليه السّلام فرمود: واى بر تو اى قتاده، همانا قرآن را آن كسى فهمد كه به او خطاب شده.
 
گویم : اینگونه این حدیث را در نسخه های کافی یافتیم و به نظر میرسد که چیزی از آن افتاده باشد چرا که آنچه قتاده گفته ارتباطی با قول خداوند «سیرو فیها لیالی و ایاما آمنین» ندارد. برای اینکه در آیه ذکر نشده این کجای زمین است . بلکه سخن قتاده با آیه «و من دخله کان آمنا » ارتباط دارد و همچنین در آنچه امام علی علیه السلام فرموده و در روایت امام صادق علیه السلام که در آن از ابو حنیفه در مورد تفسیر این دو آیه سوال نموده اند، دلالت بر این افتادگی وجود دارد. و آن روایتی است که در علل الشرایع نقل کرده که حضرتش به ابو حنیفه فرمود : تو فقیه اهل عراق هستی؟ گفت : بله فرمود: چگونه به آنها فتوا می دهی؟ گفت: به کتاب خدا و سنت پیامبرش. فرمود : ای ابوحنیفه کتاب خدا را آنگونه که حق شناخت آن است می شناسی؟ گفت : بله فرمود: ای ابوحنیفه! داشتن علم بزرگی را ادعا نمودی؟ وای بر تو! خدا این علم را به جز در نزد اهل کتابی که بر آنها نازل نموده قرار نداده؟ وای بر تو و آن جز در نزد افراد خاصی از ذریه پیامبر ما نیست و من تو را نمی بینم که از کتاب خدا حرفی بدانی! و اگر اینگون هست که میگویی و حال اینکه چنان که می گویی نیستی پس به من خبر بده از سخن خدا : «سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»، آن کجای زمین است؟ گفت من آن را مابین مکه و مدینه می دانم. پس ابوعبدالله به اصحابش روکرد و فرمود: شما ها می دانید که مر دم مابین مدینه و مکه مورد دستبرد قرار می گیرند و اموالشان گرفته می شود و بر جانهای خود ایمن نیستند و کشته می شوند. گفتند : بله چنین است پس ابو حنیفه ساکت شد. پس فرمود : ای ابو حنیفه! درباره قول خداوند متعال (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) بگو آن کجاست؟ گفت: کعبه. فرمود: آیا قائلی که حجاج بن یوسف وقتی منجنیق بر سر ابن زبیر در کعبه قرار داد و او در آنجا به قتل رساند در آن ایمن بود! پس ساکت شد. و تفسیر این دو آیه در محلش خواهد آمد ان شاء الله.
جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 20:6 ::  نويسنده : مریم سیفی

اهل (وجوه و نظاير) کسي که بدان مذهب پايبند است. اهل‌الاسلام: کساني که بدان متدين هستند. اهل البيت: ساکنان خانه، زن و فرزند. (دانشنامه قرآن، قرآن‌پژوهي، بهاء‌الدين خرمشاهي) ج 1، ص 323.

اهل بيت نبي (ص): همسران، دختران و دامادش يعني علي(ع) نيز گفته‌اند: زنان پيامبر(ص) و مرداني که آل وي هستند، اهل کل نبي: امته (لسان العرب)

اهل‌بيت، مقصود از اهل، هر مرد و افراد قبيله و اقربا، همسر (ان) و فرزندان و همه‌ي کساني هستند که در نسب، دين، مسکن، شهر و وطن با او شريکند. اهل و آل هر دو يک لفظند که هاءبه الف بدل شده است (به دليل مصغر آل که اهيل است).

ليکن آل مخصوص انسان‌هاست و بايد به اسم عَلم اضافه شود و مضاف اليه آن مشهور و معتبر باشد، در صورتي که اين شرايط در اهل لازم نيست. بيت به معني جاي بيتوته و سکونت است که شامل خيمه و ساختمان هر دو مي‌شود. اهل بيت هرکس خاندان و عائله و همه‌ي کساني هستند که در خانه‌ي او به سر مي‌برند. (مفردات القرآن، راغب اصفهاني، قاموس، فيروزآبادي و مجمع البحرين، طريحي ذيل ماده‌ي اهل و بيت).

ترکيب (اهل‌البيت) دو بار در قرآن آمده است: بخشايش خدا و برکات او بر شما باد اي خاندان که درباره‌ي اهل بيت ابراهيم خليل (ع) است. (کشف الاسرار و عده الابرار، 4/316 و ساير تفاسير)

ـ2ـ همانا خدا مي‌خواهد هرگونه پليدي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را (از هر عيب و گناه) کاملا پاک سازد که درباره‌ي اهل بيت رسول‌ا... (ص) نازل شده است. اين آيه را آيه‌ي تطهير ناميده‌اند. (احزاب، آيه‌ي 23)

محدثين و فقهاي اماميه و بعضي علماي اهل سنت، اهل بيت مذکور در آيه‌ي تطهير را منحصرا محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) مي‌دانند و ساير اولاد و ازواج و بني اعمام رسول‌ا... (ص) و اهل خانه‌ي او را مشمول اين آيه نمي‌شمرند، مستند ايشان احاديث صحيح و معتبري است که از صحابه روايت شده است (دايره‌المعارف، تشيع، ج 2، ص 604)

بنا به روايات متواتر از فريقين و روايت متواتر و مشهور ثقلين اهل بيت و عترت پيامبر(ص) ثقل ديگر قرآن هستند و برخي اهل بيت راثقل اصغر يا ثقل کبير و قرآن را همه ثقل اکبر دانسته‌اند که پيامبر(ص) اين دو امانت و ثقل را در اختيار امتش گذاشته است، تا اينکه روز قيامت بر او وارد شوند و از آنها درباره‌ي ثقلين بازخواست کند.

قرآن و اهل بيت‌(ع): يکي از موضوعاتي که قرآن کريم در جاهاي گوناگون به تصريح يا تلويح بدان اشاره کرده، موضوع اهل‌بيت پيامبر(ص) است. آيات قرآني در اين باب بيش از آن است که کساني از روي غرض‌ورزي بتوانند آنها را ناديده بگيرند.

رواياتي که از طريق صحابه در تفسير اين آيات وارد شده بيانگر شدت اهتمام قرآن کريم و رسول گرامي (ص) نسبت به اين مساله مي‌باشد. کثرت روايات وارده در تفسير اين آيات (به خصوص در کتب روايي و تفسيري اهل سنت) آن گاه اهميت بيشتري پيدا مي‌کند که بدانيم به دليل وقايع بعد از رحلت پيامبر خدا (ص) انگيزه‌هاي بسيار قوي براي از بين بردن و کتمان رواياتي که در تاييد و تکريم اهل بيت از پيامبر گرامي(ص) صادر شده بود، وجود داشت. ابن عباس در کتاب روايي خود روايت کرده که درباره‌ي حضرت علي (ع) به تنهايي، 300 آيه نازل شده است (الصواعق المحرقه فصل 3 باب 9، ص 76)‌ و برخي ديگر گفته‌اند ربع آيات قرآن در مورد اهل بيت(ع) مي‌باشد (المراجعات، ص 48) و صاحب کتاب شريف (المراجعات) از باب نمونه نزديک به 60 آيه از قرآن را ذکر کرده که به اعتراف بزرگان اهل سنت درباره‌ي اهل بيت نازل شده است.

در اين جا به ذکر چهار آيه بسنده مي‌کنيم.

ـ1ـ آيه‌ي تطهير

خداوند مي‌فرمايد: و در خانه‌هاي خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را بر پا داريد و زکات را بپردازيد و خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد، خداوند فقط مي‌خواهد پليدي (گناه) را از شما اهل‌بيت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.

(سوره‌ي احزاب، آيه‌ي 33)

علماي شيعه از نخستين روز تدوين حديث و تفسير با اين آيه بر عصمت اهل بيت استدلال کرده و آن را يکي از دلايل عصمت اين گروه دانسته‌اند.

 

 

از جهت مصاديق (اهل بيت) در روز نزول آيه علاوه بر کتاب‌هاي شيعه، احاديث فراواني از طريق اهل سنت وارد شد که طبري در تفسير خود (ج2، ص 7 ـ 5) 17 حديث و جلال‌الدين سيطوي در (الدر المنثور، ج 5، ص 199 ـ 198) 14 حديث نقل کرده‌اند و سند همه‌ي آنها به صحابه و تابعال (همچون ابوسعيد خدوي، انس بن مالک، ابواسحاق، ابوهريره، ابوالحمراء، سعدبن قصاص، علي‌بن حسين، عايشه، ابن عباس و ...) منتهي مي‌گردد.

بر طبق اين احاديث، پيامبر (ص) کسا، عبا و يا قطيفه‌اي بر سر پنج تن (پيامبر، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) افکند و ام سلمه را که قصد ورود به آن را داشت بازداشت و اين جمله را گفت: (خدا‌يا اينان اهل بيت من مي‌باشند. پروردگارا پليدي را از آنان دور ساز) و همچنين به مدت هشت ماه يا بيشتر موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح درب خانه زهرا (ع) را مي‌زد و آنان را براي نماز دعوت مي‌کرد و آيه را تلاوت مي‌نمود.

ـ2ـ آيه‌ي مودت:

(خداوند متعال مي‌فرمايند: بگو من هيچگونه اجر و پاداشي از شما بر اين دعوت درخواست نمي‌کنم جز دوست داشتن نزديکانم (اهل‌بيتم).

(سوره‌ي شوري، آيه‌ي 23)

دلالت آيه بر عظمت مقام اهل بيت و عصمت آنها متوقف بر بيان دو امر است:

ـ1ـ روايات متعددي در کتب معتبر اهل سنت و شيعه در تفسير آيه و تعيين مصاديق (القربي) وارد شده است. صحيح مسلم و صحيح بخاري و مسند احمد بن خنيل و تفسير ثعلبي همگي از ابن عباس نقل کرده‌اند: وقتي اين آيه نازل شد، مسلمانان از پيامبر خدا(ص) سوال کردند: اقرباي شما که مودت آنها بر ما واجب شده چه کساني هستند؟ پيامبر(ص) فرمودند: آنها علي، فاطمه و دو فرزندانشان حسن و حسين هستند. (دلايل الصدق، ج2، ص 119)

ـ2ـ آيه‌ي شريفه، دلالت بر وجوب مودت اهل بيت (ع) مي‌کند و اين وجوب که در مقايسه با ساير واجبات الهي از اهميت خاصي برخوردار است دليل بر افضليت آنها و برگزيده بودن از طرف خداوند است، زيرا در غير اين صورت اختصاص آنها به وجوب مودت بي‌مورد بود چنان که در مورد ساير پيامبران مودت اقربا را به عنوان فرد تبليغ رسالت قرار نداد.

ـ3ـ آيه‌ي مباهله:

هرگاه بعد از علم و دانشي که به تو رسيده باز کساني درباره‌ي مسيح با تو به ‌ستيز برخيزند، بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم شما نيز فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم شما نيز زنان خود را ما از نفوس خود و کسي که همچون جان ماست دعوت کنيم شما نيز از نفوس خود آنگاه مباهله و نفرين کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

(سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 61)

اين آيه، به داستان مباهله ميان پيامبر (ص) و مسيحيان اهل نجران اشاره دارد. در توضيح آيه‌ي مبارکه به دو نکته اشاره مي‌شود:

ـ1ـ مفسرين شيعه و سني اتفاق‌نظر دارند که لفظ (ابنائنا) اشاره به امام حسن و امام حسين (ع) و لفظ (نسائنا) و (انفسنا) به ترتيب، اشاره به حضرت فاطمه زهرا (س) و علي‌(ع) دارد مسلم و ترمذي در کتاب‌هاي خود در باب فضايل علي (ع) از سعدبن ابي وقاص روايت کرده‌اند که: وقتي آيه نازل شد، پيامبر(ص)، علي، فاطمه و حسن و حسين(ع) را فراخواند، سپس فرمودند: خداوندا اينان اهل من مي‌باشند. (دلايل الصدق، ج2،‌ ص 135).

ـ2ـ از آنجا که پيامبر(ص) از ميان همه‌ي اقارب و خويشاوندان خود تنها اين عده قليل را به امر الهي براي مباهله برگزيد، آشکار مي‌گردد که اين عده مورد عنايت خاص خدا و تکريم پيامبر(ص) مي‌باشند.

ـ3ـ آيه‌ي (فتلقي آدم)

درباره‌ي داستان حضرت آدم چنين آمده:

سپس آدم از پروردگارش کلماتي را دريافت نمود و خدا بر او بخشيد پس توبه او را پذيرفت همانا خداوند توبه‌پذير و مهربان است.

(سوره‌ي بقره، آيه‌ي 37)

در کتب شيعه و سني رواياتي در تفسير آيه نقل شده که مصداق (کلمات) را اهل بيت دانسته است. از جمله جلال‌الدين سيوطي در تفسير (الدر المنثور) ذيل همين آيه، از ابن‌عباس روايت کرده که گفت: از رسول خدا(ص) در مورد کلماتي که حضرت آدم از خداوند دريافت کرد و موجب پذيرش توبه او شد، سوال کردم پيامبر خدا(ص) فرمودند: حضرت آدم به حق محمد(ص)، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) از خداوند طلب بخشش کرد و خداوند هم پذيرفت.

(دلايل الصدق، ج2، ص 36)

شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : مریم سیفی

ر این جا به نمونه‎هایی از آیات که شیعه و سنی در آن اتفاق نظر دارند که درباره اهل بیت نازل شده را ذکر می‎نمائیم:

← آیه مودّت
خداوند متعال می‎فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی»  «به مردم بگو! برای تبلیغ و رسالت ، پاداش از شما نمی‎خواهم؛ مگر مودت و دوستی خویشانم».
صحیح مسلم و صحیح بخاری و مسند احمد بن حنبل و تفسیر ثعلبی همگی از ابن عباس نقل کرده‎اند که وقتی این آیه نازل شده مسلمانان از پیامبر سئوال کردند؛ اقربای شما چه کسانی هستند؟ پیامبر فرمود: آنها علی و فاطمه و دو فرزندانشان ( حسن و حسین ) هستند.

← آیه ‌مباهله
خداوند در سوره آل‌‌عمران آیه ۶۱ می‎فرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِسائَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ...» پس هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی ، بعد از آنکه به وحی خدا بر احوال او آگاهی یافتی با او بگو: بیائید و ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخیزیم...».
مفسرین شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که لفظ «ابنائنا» اشاره به امام حسن و امام حسین و لفظ «نسائنا وانفسنا» به ترتیب به فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السّلام شامل می‎شود. مسلم و ترمذی در کتاب‌های خود در باب فضایل علی علیه السّلام از سعید بن وقاص روایت کرده‎اند: وقتی که این آیه نازل شده پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و سپس فرمود: خداوندا، اینان اهل من می‎باشند.

← آیه کلمات
قرآن ، داستان توبه حضرت آدم را چنین بیان می‎کند:‌ «فتلقیّ آدم من ربّهِ کلماتٍ فتاب علیه انه هوالتراب الرحیم»
حضرت آدم از پروردگارش کلماتی را فرا گرفت پس توبه او را پذیرفت، همانا خداوند توبه پذیر و مهربان است.
جلال الدین سیوطی در تفسیر « الدر المنثور » در ذیل همین آیه از ابن عباس روایت کرده که گفت از رسول خدا درباره کلمات که حضرت آدم از خداوند دریافت کرد و موجب پذیرش توبه شد سئوال کردم، پیامبر فرمود: «حضرت آدم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خداوند طلب بخشش کرد و خداوند هم پذیرفت».

← دیگر آیات
آیاتی که در شأن اهل بیت به خصوص درباره حضرت علی علیه السّلام نازل شده، بسیار زیاداست ما برای اختصار فقط به آدرس سوره‎ها و آیات اکتفا می‎کنیم:
آیات برائت،  آیه سقایة الحاج ،  آیه صالح المؤمنین ،  آیه حکمت ،  آیه بینه ،  آیه صد یقول ،  آیه نور ،  آیه انذار ،  آیه مرج البحرین ، آیه نجوی ،  آیه سابقون ، آیه محبت ،  آیه انفاق ،  آیه حبل الله ،  آیه راسخان در علم  آیه ولایت ، آیه علم الکتاب ، اهل الذکر ،و....
گوشه‎های از شأن و منزلت اهل بیت را در قرآن به رشته تحریر در آوردیم و هیچ کس را قادر به انکار این آیات نیست، و تمام فرق مسلمین اعم از شیعه و سنی به این واقعیت اعتراف دارند که اهل بیت علیهم السلام حلقه ناگسستنی قرآن هستند و قرآن بدون اهل بیت و اهل بیت بدون قرآن، نمی‎توانند این کشتی پرتلاطم هدایت را به مقصد برسانند.

سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:56 ::  نويسنده : مریم سیفی

اهل‌بیت در قرآن و روایات

عترت طاهرین علیهم السلام بر اساس آیات قرآن و حدیث متواتر ثقلین ، همتای قرآن بوده، و تمسک به یکی از آن دو، بدون دیگری، مساوی با ترک هر دو ثِقل است و دستیابی به دین کامل ، تمسک به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند که هدایت بشر را تا قیامت تضمین می‎کنند.

صفات اهل‌بیت

قرآن، اسلام مکتوب است واهل بیت اسلام ناطق .
قرآن، راه است واهل بیت، رهبر .
قرآن، قانون است و اهل بیت قانون‎شناس و مجری قانون .
قرآن مشعل است و امام ، مشعل‎دار و قرآن، کتاب حکمت است و اهل بیت الگوی حکمت .

منظور از اهل بیت

اهل بیت به معنای خاندان رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله می باشد. مراد از اهل بیت، حضرت امیر مؤمنان علیه السلام، حضرت فاطمه سلام الله علیها و یازده فرزند معصوم ایشان، از امام حسن مجتبی علیه السلام تا حجة بن الحسن العسکری علیهم السّلام، است که خداوند وجود آنان را از گناه و لغزش ، معصوم واز هرگونه پلیدی آشکار و نهان، پاک قرار داده است.
اهل بیت علیهم السّلام در پرتو منزلت و مقام بلندی که نزد خداوند متعال دارند از احکام ویژه‏ای برخوردارند.

واژه اهل‌بیت در آیات
در این تحقیق، به این موضوع بررسی می‎شود که آیا اهل بیت علیهم السلام و ویژگی‌های آنها در قرآن بیان شده است؟
درباره این موضوع باید گفته شود که کلمه «اهل بیت» در قرآن در سه آیه آمده است.

← سوره قصص
آیه اول: سوره قصص آیه ۱۲، «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ».
این آیه اشاره به قصد حضرت موسی علیه السّلام دارد، زمانی که طفل صغیری بوده و شیر هیچ دایه‎ای را در کاخ فرعون قبول نمی‎کرد. خواهر موسی به آنها گفت: «آیا مایلید که من شما را بر خانواده‎ای که دایه و پرستار این طفل شوند؛ راهنمایی کنم».
اهل بیت در این آیه دارای هیچ ابهامی نیست چون آن کسی که در خانواده دایه و پرستار طفل است؛ مادر خانواده است.

← سوره دهر
آیه دوم، در سوره هود آیه ۷۳ آمده است که: «قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»
بعد از آنکه خداوند ، بشارت داشتن فرزند را به ساره همسر حضرت ابراهیم علیه السّلام داده است او به خاطر پیری خود و همسرش متعجب شده و فرشتگان به او گفته‎اند: «آیا از کار خدا متعجب هستی که رحمت و برکات خداوند مخصوص شما اهل بیت رسالت است».
اهل بیت در این آیه نیز دارای هیچ ابهامی نیست و شامل خاندان و خانواده حضرت ابراهیم علیه السّلام است.

← سوره احزاب
آیه سوم: در سوره‌ احزاب آیه ۳۳ آمده است که: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» «براستی که خداوند ، می‎خواهد پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و کاملاً پاک و پیراسته‎تان نماید».
با بررسی و تفسیر و شأن نزول و سیاق آیات فوق، در می‎یابیم که در دو آیه اول، مراد از «اهل بیت» مشخص بوده و دارای هیچ ابهامی نیست. اما با بررسی سیاق آیه سوم وشأن نزول آن می‎توان فهمید که این آیه در مقام بیان مسئله مهمی درباره «اهل بیت» است.

 

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:29 ::  نويسنده : مریم سیفی

تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند. از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن – حتی نسبت به بتهای مشرکان- نهی فرموده است. خداوند می فرماید: « به معبود کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.

 اهل بیت(ع) نیز بر این اصل تأکید کرده اند از این رو استثنا قایل شدن برای آن در شرایط خاص نیازمند دلیل خاص است. در جنگ صفین برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) طرف مقابل را دشنام می دادند که آن حضرت فرمود: «بر شما روا نمی دانم که نفرینگر و دشنامگو باشید، و فحش دهید و اظهار نفرت کنید. ولى اگر کارهاى زشت آنان را بیان مى‏کردید و مى‏گفتید که رفتار و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنى درست‏تر گفته و عذرى رساتر آورده بودید»[. نهج البلاغه[چاپ دارالهجره قم] خطبه ۲۰۶ ص۳۲۳ و  نصر بن مزاحم، وقعة صفین [چاپ قاهره] ص۱۰۳ ؛ ابوحنیفه دینوری، الأخبار الطوال[چاپ منشورات الرضی، قم] ص ۱۶۵ ؛ ابن¬أعثم کوفی،الفتوح [چاپ بیروت] ‏ج۲ ص۵۴۳ ]

در اینجا امیرالمؤمنین(ع) در عینِ نهی از دشنامگویی ، یاران خود را به افشاگری درباره عملکردِ دشمن فرا می خواند. بنابراین پرهیز از دشنامگویی به معنای سکوت در مقابل انحرافات نیست بلکه به معنای روشنگریِ مؤدبانه و استدلالی است که احتمال هدایت مخاطبان را بیشتر می کند و در پیشگاه خداوند و در مقابل افکار عمومی نیز بهتر قابل دفاع است.

   در روایتی دیگر خطاب به شیعیان آمده :« از خدا پروا کنید و با هرکس همدم می شوید به نیکویی همنشینی کنید و با همسایگان خوشرفتار باشید و امانت را به صاحبانش برگردانید و مردم را خوک نخوانید. اگر شیعه ما هستید همانگونه که ما سخن می گوییم سخن بگویید و مانند ما رفتار کنید تا براستی شیعه ی ما باشید » [قاضی نعمان مغربی، دعائم‏الإسلام[چاپ مصر]  ج۱  ص۶۱  و  میرزا حسین نوری ، مستدرک‏الوسائل[چاپ قم]: ج ۸   ص۳۱۱]
از این روایت دانسته می شود که در آن روزگار برخی از تندروها، پیروان مذاهب دیگر را با القابی زشت نامگذاری می کردند که اهل بیت(ع) از این رفتار زشت نهی فرمودند. در زمان ما نیز برخی از افراطیها از هر دو مذهب القاب زشتی به مخالفان خود می دهند که بی تردید ناروا و بر خلاف شیوه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می باشد.
در کتاب علل الشرایع(تألیف شیخ صدوق)  که از منابع مهم شیعه است آمده که ابوحنیفه(پیشوای اهل سنت) نزد امام صادق(ع) شرفیاب شد و عرض کرد:«گروهی از شیعیان از سه خلیفه نخست به شدت بدگویی و اعلام بیزاری می کنند و مدعی هستند که شما چنین توصیه ای به آنان کرده اید»  امام صادق(ع) فرمودند: «وای بر تو! من چنین چیزی نگفته ام» ابوحنیفه گفت : «اما آنها بسیار برای این کار اهمیت قایلند!» امام(ع) فرمودند:«از من چه انتظار داری؟» ابوحنیفه گفت:«اگر نامه ای برایشان بنویسید و من به آنان برسانم از این کار دست بر می دارند.» امام(ع) فرمودند:«[در اینصورت] سخنم را اطاعت نخواهند کرد.» [. محمد بن بابویه صدوق، علل الشرائع،  [انتشارات مکتبة الداورى، قم‏]ج۱ باب ۸۱ ص۹۱    و  محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج ۲  ص۲۹۴]
گویا امام صادق(ع) نگران بودند که اگر چنین نامه ای توسط یک عالم سنی به گروهی از تندروهای شیعه در کوفه ابلاغ شود تأثیری نداشته باشد. اما از آنجا که امام(ع) براستی از تصریح مردم کوفه به لعن بزرگان اهل سنت ناخشنود بودند شخصاً نامه ای نوشتند و توصیه های فراوانی به شیعیان کردند از جمله اینکه باید با اهل سنت خوشرفتاری کرده، از تظاهر به دشنامگویی خودداری کنند زیرا چنین رفتار ناشایستی جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل وادار کند سودی نخواهد داشت. از آن پس شیعیان آن نامه را در جایگاه نماز خود قرار می دادند و بعد از نماز می خواندند و تلاش می کردند به آن پایبند باشند. [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران]  ج۸  ص ۲ تا ۱۴  و  محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج۷۱ باب ۱۴ ص ۲۱۷  و   ج ۷۵ باب ۳  ص ۲۱۵]
یکی از نایبان خاص امام زمان(عج) شخصی را به کار دربانی گمارده بود اما پس از مدتی معلوم شد این دربان به معاویه لعنت و دشنام می دهد. نایب خاص(ره) پس از اطلاع از این موضوع او را از کار برکنار فرمود. از آن پس آن شخص تا مدتها التماس می کرد که سر کار خود برگردد اما نایب خاص (ره) دیگر او را به خدمت قبول نفرمود. [محمد بن حسن طوسی، الغیبة [چاپ قم] ص : ۳۸۶  و   محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج : ۵۱ ص : ۳۵۷]
گویی ایشان معتقد بودند که شیعیان باید حتی نسبت به حساسیت اقلیتی از اهل سنت که برای معاویه جایگاه قایل هستند ،  توجه داشته باشند و نباید تظاهر به بی احترامی به عقاید اهل سنت کنند.

از برخی از روایات بر می آید اصل تبری که از نظر ما شیعیان یکی از فروع دین است باید بصورت « لعن ستمکاران بطور کلی » باشد و نباید با ذکر نام و بصورت صریح باشد. کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده که فرزندِ یکی از سرانِ شرک، اسلام آورده و در رکاب پیامبر(ص) بود. یکبار ابوبکر در حضور او پدر مشرکش را لعنت کرد که او خشمگین شد و به ابوبکر پاسخی تند داد. در آن هنگام پیامبر(ص)- به عنوان یک سیره همیشگی -  فرمودند: «وقتی مشرکان را لعن و بدگویی می کنید بطور کلی سخن بگویید نه بطور خاص (با ذکر نام) که فرزندانشان (که اکنون در شمار مسلمانان هستند) خشمگین شوند» [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران] ج۸ ص۶۹ . این ماجرا در مصادر تاریخی نیز آمده است: بلاذری، أنساب الأشراف[چاپ بیروت]  ج۱ ص۱۶۰ و۴۶۷ و  ج۶ ص۴۴  ؛ واقدی، المغازی[چاپ بیروت] ‏ج۳ ص۹۲۵ و ابن حبیب هاشمی، المنمق[چاپ بیروت] ص۲۹۴]
طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) از لعن صریح مشرکان با ذکر نام، نهی فرمود تا موجب دودستگی بین مسلمانان نشود. معنای این سخن اینست که به جای لعن با ذکر نام مثلا بگویند:«اللهم العن الظالمین».
از این روایت می توان فهمید که به طور کلی لعن افراد با ذکر نام – حتی درباره مشرکان – اگر موجب کدورت میان مسلمانان شود روا نیست و باید از آن پرهیز شود.
به عنوان یک مصداق باید گفت آنچه پس از عصر صفوی در برخی از محافل تحت عنوان «عید الزهرا» رواج یافت امری غیردینی و بر خلاف سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بوده است. از این رو بسیاری از مراجع تقلید شیعه به صراحت آن را خرافی و حرام اعلام کرده اند. حدیثی که برخی از افراطیها برای توجیه این مراسم خرافی مورد استناد قرار می دهند نیز به اعتقاد محققان جعلی و فاقد اعتبار است. در این باره کتابی خواندنی با عنوان « نهم ربیع ؛ جهالت‌ها خسارت‌ها» منتشر شده  است. این کتاب که توسط “مهدی مسائلی” تألیف شده است.
نکته دیگر درباره زیارت شریف عاشوراست که در قدیمی ترین نسخه آن عبارت « اللهم خُصَّ‌ أنت اول ظالم باللَّعن و ابدأ به أولاً ثم الثانی و الثالث والرابع» – که فعلا رایج و مشهور است – وجود ندارد و به جای آن لعن کلی و عمومی به این صورت آمده است :« اللهم خُصَّ أنت أول ظالم ظلم آل نبیک باللعن ثم العن أعداء آل محمد من الأولین و الاخرین» این نسخه ی زیارت عاشورا در کتاب «کامل الزیارات» – که از تألیفات ابن قولویه قمی(از استادان شیخ مفید) است- آمده و از جهاتی از نسخه متداول معتبرتر می باشد اما متاسفانه کمتر مورد توجه مردم قرار گرفته است.  در میان کتب دعای معاصر «منتخب الادعیه» که زیر نظر علامه سید مرتضی عسکری(ره) تدوین شده این متن را نقل کرده است.  گفتنی است اعتبار زیارت عاشورا به هیچ وجه نباید مورد تردید قرار گیرد و آنچه در اینجا بیان شد تنها ناظر به یک عبارت کوتاه بود که باید طبق نسخه های قدیمی تر تصحیح گردد.

[جعفر ابن قولویه قمی(وفات حدود ۳۶۸هـ)، کامل‏الزیارات[انتشارات مرتضویه، نجف اشرف]، صص۱۷۴-۱۷۹، باب۷۱  و  محمدباقر مجلسى ،  بحارالأنوار [چاپ بیروت]ج۹۸، ص۲۹۲٫  و  میرزا ابوالفضل تهرانى(قرن۱۳ق). شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور[انتشارات مرتضوى، تهران]، ج۱، ص۴۴  و  سید مرتضی عسکری، منتخب الأدعیه ، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، ۱۴۰۴ ق. /۱۳۶۲ ش ]

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:21 ::  نويسنده : مریم سیفی

دیدگاه تاریخی
به بگفته فرانسیس پیتر، استاد بازنشسته دانشگاه نیویورک در رشته اسلام و خاور میانه شناسی، در پیش از اسلام و در اوایل اسلام، اهل بیت لقب قریش بود و منظور بیت همان خانه کعبه در مکه بود. این کاربرد بعدها تحت شعاع تعبیری قرار گرفت که باری سیاسی داشت و در مورد آیه ۳۳ سی و سومین سوره قران(احزاب) نقل می شد. سرچشمه این تعبیر بعد از کشته شدن عثمان و اوایل دوران اموی، همزمان با شروع رقابت خاندان اموی و علی بر سر خلافت است. در تعبیر فوق منظور از اهل بیت خانواده پیامبر و بطور خاص علی، فاطمه، حسن و حسین است. بگفته پیتر، بدنبال این تعبیر احادیثی به نقل از محمد در مورد این آیه رواج یافت از جمله حدیث پنج تن آل عبا.

دیدگاه سنتی اسلامی
در قرآن این واژه برای خاندان ابراهیم به‌کار رفته و به آنان بخشایش و برکت آسمانی را نوید داده‌است. همچنین در جای دیگر، این واژه برای اشاره به خاندان محمد به‌کار برده و گفته که خداوند، میخواهد آنان را از هرگونه زشتی و پلیدی بپیراید. همه مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل سنت مراد این آیه را پنج تن آل عبا، یا اصحاب کساء دانسته‌اند: پیامبر اسلام، علی، فاطمه، حسن و حسین. این نظریه بر اساس روایات شیعه و سنی مانند حدیث کساء، حدیث مباهله، و حدیث مودت قربی است.

در باور شیعیان مقصود از اهل بیت در احادیثی چون حدیث ثقلین، حدیث سفینه و حدیث نجوم، امامان دوازده گانه‌اند؛ زیرا به دلایل عقلی و نقلی منزلتی که در این احادیث آمده تنها برای آنان ثابت است؛ چنانچه جمعی از اهل سنت هم به آن تصریح کرده‌اند. شیعیان بر اساس دلایل یادشده و شواهدی که در تاریخ اسلام وارد شده است، معتقدند که واژه اهل بیت صرفا به چهارده معصوم اطلاق می گردد و بنا بر آن شواهد، حتی همسران پیامبر خدا(ص) نیز از دایره اهل بیت(ع) خارج‌اند، هر چند به عنوان همسر پیامبر خدا جایگاه آنان محفوظ است اما اهل سنت در مورد مصداق این آیه دیدگاه‌های گوناگونی دارند. برخی پنج‌تن اهل کساء، برخی همسران پیامبر، برخی آل هاشم و برخی دیگر منسوبان و نزدیکان پیامبر را مصداق این آیه دانسته‌اند.
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

مربوط به درس اندیشه 1 استاد احمد قیوم زاده
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اهل بیت پیامبر و آدرس maryamsyfi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 15441
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1